انگار راهی برام نمونده جر: صبوری توی این زندگی ِ- خانهِ - خودم- خدمت به خلق- خمودی -خائن- نمی دونم شاید خدا داره بهم می خنده شایدم اصلا حواسش به من نیست
اگه دیدید یا باهاش ارتباط بر قرار کردین بهش بگین :خدا یکی چشم انتظارته
رفت انگار باید منم برم اماکجا ؟آروم گرفت اما من؟؟؟؟؟
7 اسفند 1390 16:12
لالا لالا بخواب دنیا خسیسه
واسه کمتر کسی خوب مینویسه
یکی لبهاش همیشه غرق خنده اس
یکی پلکاش تو خوابم خیسه خیسه...!
سلام ديگه نمي گم وبت عاليه چون همه اينو ميگن ديگه نميشه حرفي زد چون وبت حرف نداره
منتظرتم **بخندتا دنيا بهت بخنده ***